نگیننگین، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

دخترم نگین

بدون عنوان

چند دو سه هفته ایه که دارم دستشویی رفتن را یادش میدم. هفته اول که فقط می رفتیم آب بازی و میومدیم. واسه همین هنوز پوشکش می کردم تا حداقل هر سه چهار ساعت یک بار ببرمش. هر بار نیم ساعت سه ربع!!! انگار نه انگار که خانوم باید کاری هم بکنن. بعد از یک هفته دیگه پوشکش نکردم و بعد از پنج دقیقه می آوردمش بیرون. بچه تازه فهمید باید چه کار کنه! اولش فقط توی خونه می گفت ولی جایی که می رفتیم باید به زور می بردمش، بعضی وقت ها هم... ولی الان دیگه بزنم به تخته بلد شده... حتی توی عروسی پسر داییم با اینکه پوشک بود ولی خشک بود! خدا را شکر این مرحله هم گذشت...
21 تير 1391

صابون

ای خدا! می گم مامان بیا بریم دیگه آب بازی بسه! می فرمایند: صابونو بشورم!!! وسواسی ها هم دیگه این قدر صابونو نمیشورند!  
11 تير 1391

نگین جان

ازش می پرسند اسمت چیه؟ می گه: نگین جان!!! - فامیلت چیه؟ - ظخیری! - چند سالته؟ - دو شال! - اسم بابات چیه؟ -حسن جان اسم مامانت؟ - نسیم جان خلاصه با این احترام که "نگین جان" اسم خودش و بقیه را می گه کسی جرئت نداره حتی نگین خالی بهش بگه! بعضی ها می گن باید توی شناسنامه هم جان را به اسمش اضافه کنین!!!
1 تير 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم نگین می باشد